به وبلاگ جمع دانشجویی... خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
عکس
عکس های مختلف
طبیعت
امام و رهبری
جملات زیبا
نمونه سوالات امتحانی
دانلود
لرستان
دلنوشته
تاریخی
عاشقانه
خنده بازار
جک و اس ام اس
آموزشی
کتاب
اخبار
دیدنی ها
دانستنی ها
ورزشی
مراسمات
مذهبی
انقلابات
کاریکاتور
شاعران
رکورد های گینس
سه بعدی
پند و حکمت
پزشکی
تلفن
دوستان
کد آهنگ های پیشواز
طنز
اضافات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 198
بازدید دیروز : 94
بازدید هفته : 198
بازدید ماه : 538
بازدید کل : 58272
تعداد مطالب : 409
تعداد نظرات : 32
تعداد آنلاین : 2

آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

تبلیغات

اس ام اس

 دوستی های دیرینه معنای زندگی هستند,هر جا هستی باش به یادت حس خوبی دارم.

[+] نوشته شده توسط حمید مینایی در برچسب:طنز , دوستی , رفاقت , گلدشت , حمید مینایی , پیام نور , لرستان ,رفاقت ,سرکاری,اس ام اس, , در ساعت | |
جمله پشت کامیونی

 بیاد مدرسه موش ها

[+] نوشته شده توسط حمید مینایی در برچسب:, در ساعت | |
جمله پشت کامیونی

 رفاقت مث جمعه

[+] نوشته شده توسط حمید مینایی در برچسب:طنز , دوستی , رفاقت , گلدشت , حمید مینایی , پیام نور , لرستان ,رفاقت,جمله پست کامیونی, در ساعت | |
بیادتم..........

 گاهی وقتا سکوت فریاد معرفت است ,گرچه ساکتم ولی به یادتم

[+] نوشته شده توسط حمید مینایی در برچسب:طنز , دوستی , رفاقت , گلدشت , حمید مینایی , پیام نور , لرستان ,رفاقت ,سرکاری ,اس ام اس, در ساعت | |
جمله پشت کامیونی

 با رفیقان نارفیقی کن 

-----------------------------------------------------------------------------------------------

مردی دگر افسانه شد/////برنج هم شاهانه شد

[+] نوشته شده توسط حمید مینایی در برچسب:طنز , دوستی , رفاقت , گلدشت , حمید مینایی , پیام نور , لرستان ,رفاقت ,سرکاری, در ساعت | |
همه بلرزیم

 یه چیزی بگم همه بلرزیم

.

.

.

 

.

.

.

.

.

.

.

خونه تکونی نزدیکه

[+] نوشته شده توسط حمید مینایی در برچسب:طنز , دوستی , رفاقت , گلدشت , حمید مینایی , پیام نور , لرستان ,رفاقت ,سرکاری, در ساعت | |
جمله پشت کامیونی

 دنیا به من آموخت دیوانه باشم تا عاقل صدام کنند

[+] نوشته شده توسط حمید مینایی در برچسب:طنز , دوستی , رفاقت , گلدشت , حمید مینایی , پیام نور , لرستان ,رفاقت ,سرکاری, در ساعت | |
جمله پشت کامیونی

 هر بادی غیرت طوفان ندارد

[+] نوشته شده توسط حمید مینایی در برچسب:طنز , دوستی , رفاقت , گلدشت , حمید مینایی , پیام نور , لرستان ,رفاقت ,سرکاری, در ساعت | |
با ما هم...........

 یه فامیل داریم تو روستا دور ترین جای که تو عمرش رفته بود کوه پشت خونشون بود اونام با گوسفنداش حالا شانس آورده تو خونش یه چاه نفت پیدا شده دیروز تو بازار دیدمش میگم خوبی چ خبر؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

بعد یه ساعت خارنجکی حرف زدن میگه شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[+] نوشته شده توسط حمید مینایی در برچسب:طنز , دوستی , رفاقت , گلدشت , حمید مینایی , پیام نور , لرستان ,رفاقت ,سرکاری ,فک و فامیل ما, در ساعت | |
سرکاری............

 این اس ام اس رو به ۴ دلیل برات میفرستم :
۱) خیلی دوستت دارم
۲) خیلی باحالی
۳) به یادتم
۴) ارزش زنگ زدن نداری !!


اس ام اس سرکاری جدید

.

.

.

.

.

 

.

.

.

.

.

.

آره دیگه سرکاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


آدم نمیشوم من لبخند خرم می کند و دوریت سگم


.

..

 

[+] نوشته شده توسط حمید مینایی در برچسب:طنز , دوستی , رفاقت , گلدشت , حمید مینایی , پیام نور , لرستان ,رفاقت ,سرکاری, در ساعت | |
دروغ گفتن دخترها !!! – طنزمطلب ارسالی ازآرین0874

. باباش کارخونه داره ! ۲۵۰۰ تا کارگر دارن , ماهی چند میلیون پول تو جیبی می گیره از باباش !
    حقیقت : باباش کارمند جز تو یه اداره ی پیش و پا افتاده است , حقوقش کلا ۲۵۰ هزار تومنه که اونم ۱۵۰ هزارتومنش قسط خونه و یخچال فریزر و این صحبتاست ! ۱۰۰ هزار تومن می مونه براشون ماهی!!

۲ . بس که خونشون بزرگه ! (مکان : تهرانیا … نیاوران,جردن,… تبریزیها : دخترای تبریز که همشون بچه ولیعصرن!! فکر کنم وسط شهر و پایین شهر دختری وجود نداشته باشه. از هر دختر تبریزی بپرسی بچه کجایی ؟ می گه : ولیعصر – همافر!! , من نمیدونم تو یه فلکه مگه چند تا خونواده زندگی می کنن),وقتی می خواد از اتاقش بره آشپزخونه و برگرده, نفس نفس می زنه ! خونشون دیگه رو متر مربع نیست … با هکتاره !!! یکی هم همش صداش می کنه ! پیشخدمتشونه
    حقیقت : خونشون (تهران – شوش . تبریز – ۴۰ متری ) , ۷۵ متری و اجاره ! اونیم که صداش میمود مامان بزرگ پیرشه , نه پیش خدمتشون

۳ . سه تا ماشین دارن … Murano 2009 , BMW 740i , Benz S350 که تو پارکینگ کارخونشون پارکه ! ولی باباش چون می ترسه دخترشو بدزدن! (فارسی مد)، براش پراید صندوق دار مدل ۷۵ خریده که کسی نفهمه مایه دارن !! آخه یهو دارایی هم بهشون گیر می ده !
     حقیقت : از دار دنیا یه موتور قراضه داره که اونم باید هی هولش داد تا روشن بشه !

 ۴ . سرگرمی هاش :سفر به آنتالیا و اقامت تو بهترین هتلش ، پارتی گرفتن تو خونه ی بزرگشونهو وقتی می خواد مطالعه کنه ، می ره تو جکوزی شخصیش …
    حقیقت : سرگرمی اصلیش کشیدن موی خواهر کوچیکشه که گریه اش بندازه و خودش بخنده ! گاه گاهی هم بادوستای قشنگش ، می ره کافی نت ، تا این توهمات رو تحویل پسرای لیستش بده !!

۵ . رو لباس خیلی حساسه !! سفارش می ده داییش که سوییسه ، براش بهترین هارو بفرسته . امکان نداره حتی لباس زیرش ایرونی باشه ! یه لنگه ی جورابش کلی قیمتشه!!
    حقیقت : پسر خالش بعد از خدمت مقدس سربازی ، شلوارش رو داده بهش ، از حراجی هم Converse خریده ۱۴ هزارتومن ! دیگه ؟ … با یه تی شرت میکی ماوس و … مانتوشم از این مانتوفقط ۸۰۰۰ تومن ! خریده

۶ . چندین عمل زیبایی انجام داده ! فک و صورت ، بینی ، سینه ، لنگ و پاچه ، …
    حقیقت : عمل آپاندیس ، یه بارم دستش در رفته ، مامان بزرگش جا انداخته براش !!

 ۷ . بس که پسرا بهش پیشنهاد می دن و این موضوع اذیتش می کنه … بیشتر وقتا خونه است و توسینمای خانگی شخصیش ، فیلم های ۲۰۱۱ رو نیگاه می کنه و حتی ۲۰۱۲ !!!
    حقیقت : آنتن تلویزیونشون خراب شده ، ماه بعد درستش می کنن ، فقط شبکه ۴ رو می گیره ! اینم می شینه تماشا می کنه .

 ۸ . تو مهمونی های متعدد خونوادگی ، همش براش خواستگار پیدا می شه ، مامانش خسته شده بس که جواب رد به مامان پسرای فامیل و دوستا و آشناها داده !!
    حقیقت : مامانش از ترس اینکه هیچ وقت خواستگاری برا دخترش پیدا نمی شه ، مرض عصبی گرفته!

۹ . قرار بود جای نیکی کریمی ، تو فیلم زن ها فرشته اند از این استفاده بشه ! بخاطر موقعیت باباش ، که تو ایران مطرحه کارخونشون ، رد کرد !
    حقیقت : تو تئاتر مدرسه شون بازی می کرد ، که از گروه اخراج شد !!

۱۰ . تو مهمونی که محمدرضا گلزار رو گرفتن ، اینم بود !!! ولی نه اینکه … باباش کلفته ! کاریش نداشتن
    حقیقت : تو عمرش یه بار با پسر رقصیده ، اونم عروسی فامیلشون، با پسرخالش !!

 

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز , ضد دختر , جمع دانشجویی, در ساعت | |
کاربرد اصلی لوازم التحریر !!!مطلب ارسالی ازآرین0874

 

کاربرد اصلی لوازم التحریر !!!


بچگی هم چه دوران با حالی بود !

کاربرد لوازم التحریر

 

 

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز ,جمع دانشجویی, در ساعت | |
وقتی که خرمان از پل عبور می نماید!مطلب ارسالی ازآرین0874

 

وقتی که خرمان از پل عبور می نماید!

 

خر از پل گذشتن

 

 

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز ,جمع دانشجویی, در ساعت | |
کی میگه مردا بچه داری بلد نیستن؟!مطلب ارسالی ازآرین0874

 

کی میگه مردا بچه داری بلد نیستن؟!

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

بچه داری مردان

 

 

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز , جمع دانشجویی, در ساعت | |
وقتی بخش ترس مغز تعطیل باشد! / تصاویر طنزمطلب ارسالی ازآرین0874

 

وقتی بخش ترس مغز تعطیل باشد! / تصاویر طنز


وقتی که قسمت ترس مغز تعطیل باشد!!!


ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

ترس

 

 

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز , دانستنی ها , جمع دانشجویی ,, در ساعت | |
انواع اسم دختران در ایران !مطلب ارسالی ازآرین0874

 

انواع اسم دختران در ایران !

خنده دختر ها

 

خوردنی باشد: مثل عسل
ساعات مختلف روز: مثل پگاه، سپیده، سحر
اسم جک و جونور باشد!
اعم از پرنده: مثل پرستو، درنا…
حشره: مثل پروانه
چهارپا: مثل غزال
اسم علف باشد: مثل ریحانه، پونه و…
اسم مکان باشد: مثل صحرا، دریا، خاور، ایران
خیس باشد: مثل شبنم، دریا، ساحل، باران.
و کلا هر اسمی تو این مایه ها باشد اسم دختر و در غیر این صورت اسم پسر می باشد !

 

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز , جمع دانشجویی , ضد دختر, در ساعت | |
ایران رتبه اول استفاده از لوازم آرایش را در خاورمیانهمطلب ارسالی ازآرین0874


 

ایران رتبه اول استفاده از لوازم آرایش!

 

ایران رتبه اول استفاده از لوازم آرایش را در خاورمیانه دارد
 

ایران رتبه اول استفاده از لوازم آرایش

ایران رتبه اول استفاده از لوازم آرایش

ایران رتبه اول استفاده از لوازم آرایش

ایران رتبه اول استفاده از لوازم آرایش


 

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز, جمع دانشجویی ,ضد دختر, در ساعت | |
پیشنهاداتی برای عدم ترشیدگی دوشیزگان (طنز)مطلب ارسالی ازآرین0874

پیشنهاداتی برای عدم ترشیدگی دوشیزگان (طنز)

 
عدم ترشیدگی دوشیزگان
 

1- یقه اولین خواستگار رو بچسبید كه شاید تنها شتر بخت شما باشه.

2- ناز و لفت و لیس رو بذارید كنار.

3- در معرض دید باشید، گذشت اون زمان كه می‌گفتن: من اون دختر نارنج و ترنجم كه از آفتاب و از سایه می رنجم.

4- سن ازدواج رو بیارین پایین، همون 17 یا 18 خوبه. بالاتر كه برین همچین بگی نگی از دهن می‌افتین.

5- تموم دوست پسراتونو تهدید به ازدواج كنید، اگه موندن چه بهتر، نموندن دورشون رو درز بكشید.

6- دعای باز شدن بخت رو دور گردنتون آویزون كنید، یه وقت كتابشو دور گردنتون آویزون نكنید كه گردن لطیفتون كج می‌شه.

7- پسر‌های فامیل بهترین و در دسترس‌ترین طعمه‌ها هستند، رو هوا بقاپیدشون.

8- رو شكل و شمایل ظاهری پسرها زیاد حساسیت به خرج ندید، پسرهای خوشگل، هستن دچار مشكل...!

9- توی اجتماع بر بخورید، با مردم قاطی شید، با ننه صغرا و بی‌بی عذرا نشست و برخاست كنید، همینا هستن كه شادوماد می‌سازن واستون.

10- یه كم به خودتون برسید، منظورم آرایش و برداشتن زیر ابرو و ریمل و پودر و سایه و كرم شب و روز و ماسك خیار و فر مژه و خط لب و خط چشم و... نیست. حداقل قیافه یه آدم رو داشته باشید.

11- در پوشش دقت كنید، لباس چسب و كوتاه فقط آدمای بوالهوس رو دورتون جمع می كنه، یه پوشش سنگین و اندكی رنگین با حفظ معیارهای دوماد پسند بهترینه.

 12- مهمون كه میاد قایم نشید، چای ببرید، پذیرایی كنید، خلاصه یه چشمه بیاین كه بله ما هم هستیم.

13- سعی كنین از هر انگشتتون هفت نوع هنر بباره كه مامانه بتونه جلوی در و همسایه قر و قمیش بیاد كه دخترم قربونش برم اینجوریه و اونجوریه...

14- تا مامانه و باباهه می‌گن دخترمون دیگه وقته عروسیشه مثل لبوی نپخته سرخ نشین و در برید، در حركات و سكناتتون این نظر رو تایید كنید و دنبالشو بگیرید.

15- بلاخره اگه خدای نكرده می‌خواین جزو اون یك میلیون و هفت صد هزار دختر بی شوهر نباشید (تازه اگه همه پسرای این مملكت دوماد شن، كه نمی شن) هر چی دارید، رو كنید، منظورم اعضا و جوارحتون نیست منظورم كمالات و هنر مندیاتتونه.

16- و اینو بگم كه از هیچ دوره زندگیتون به اندازه وقتی كه با نامزد محبوبتون زیر سایه درخت توی یه پارك خلوت دارید معاشقه می كنید لذت نخواهید برد، حالا به بعدنش كار ندارم.

17- ...و آخرین توصیه اینكه عوض اینكه توی جریانات عشقی خیابونی و زودگذر غرق بشید و مثل كبك سرتونو زیر برف كنید یه خورده به فكر زندگی آینده‌تون بشید و اینقدر از این دست به اون دست نرید چون كثیف می‌شید، می پكید.

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز , جمع دانشجویی , ضد دختر, در ساعت | |
دماغ پردردسر ( طنز )مطلب ارسالی ازآرین0874

دماغ پردردسر ( طنز )

از وقتی كه خودم را شناختم، سنگینی دماغی بزرگ و پف كرده را بر روی صورتم احساس كردم. با رشد من بر وسعت و بی ریختی آن اضافه می شد. دماغی خشن باسورا خهای بزرگ، ویژگی مشخصه ام بود. در دوران راهنمایی تحصیلی، از نظر كوچك و بزرگ مدرسه به داشتن لقب گوریل مفتخر شدم. این لقب حتی در دفتر حضور و غیاب نیز به چشم می خورد.

 

دماغ


دوران دبیرستان اوضاع متفاوت شد و متلك ها هدفمندتر و زهردارتر شده بود. درس خواندنم تا سال دوم بیشتر طول نكشید. دو سال خانه نشین بودم و به ندرت به بیرون رفت و آمد داشتم. اكثر اوقات با مادرم دعوا می كردم به خاطر این كه مرا با این شكل و شمایل به دنیا آورده است و طعنه ام به پدر این بود كه چرا در كودكی مرا خفه و راحت نكرده است. او باید فكر چنین روزی را می كرد. عازم خدمت سربازی شدم. در این دوران مسخره كردنم از طرف دیگران به اوج خود رسید. به یاد دارم كه شب ها تا صبح به بدبختی هایم فكر می كردم و روزها تا غروب جیم می شدم كه با این دماغ دیده نشوم. یكی از هم خدمتی هایم در آستانه جوانی دو ناكامی را یدك می كشید، یكی دماغ دراز و عقابی و دیگری طاسی محسوس قسمت اعظم كله اش بود. او هم از وضع موجود می نالید. اما هر وقت مرا با این دماغ می دید، دست هایش را به سوی آسمان بلند می كرد و می گفت: « الهی شكر. راضیم به رضای تو! » بعدها از سر دلسوزی و اشتراك درد داشتن دماغ ضایع، رفیقم شد و پیشنهاد كرد كه بعد از خدمت، جراحی پلاستیك كنم. البته خودش همین تصمیم را داشت.
در طول خدمت، از سرباز آموزشی گرفته تا بعضی از حقوق بگیران پادگان، تفنگ دولول صدایم می كردند. بعد از پایان خدمت، برای هزینه عمل مجبور به كار سخت و طاقت فرسا شدم. كلاهی تهیه كردم كه مانند سارقان مسلح، تمام صورتم جز چشمهایم را پوشانده بود. چند ماه به سختی كار كردم تابالاخره موفق شدم كه  از طریق وام قرض الحسنه و كمك اقوام و آشنایان هزینه عمل را جور كنم. اوایل زمستان بود كه خودم را به تیغ جراحی سپردم. یك ساعت بعد از عمل به هوش آمدم. دكتر جراح قول یك دماغ خوب را داده و كارش را در حد معجزه تعریف كرده بود. با فهمیدن این جملات اشك شادی و شوق در چشمانم سرازیر شد. با خود اندیشیدم كه ایام بدبختی و فلاكت به پایان رسیده و به آینده امیدوار شدم. پس از دو روز بستری از بیمارستان مرخص شدم.
تمام سطح شهر را به واسطه بارش برف روز قبل، لایه ای از یخ و برف فرا گرفته بود. از خوشحالی روی هوا راه می رفتم. به یك باره همه چیز خراب شد. لیز خوردم و به سطل آشغال بزرگ شهرداری در پیاده رو برخورد كردم. ای كاش عزرائیل همان لحظه جانم را گرفته بود. پس از برخورد، دماغم تا یك ماه ورم داشت. قالب آن شكسته، از شكل اولش بدتر و بزرگتر و به اندازه یك گلابی شده بود.

 

دماغ
 

متوجه ترس و وحشت اطرافیان، مخصوصاً كودكان شده بودم و فرار آنها را نظاره می كردم. كاری از دستم بر نمی آمد و دوران بدبختی و تیره روزی ام تازه آغاز شده بود. هنگام تعطیلی دبستان نزدیك خانه، متوجه فرار دانش آموزان می شدم. به راستی از من وحشت داشتند. به وخامت موضوع پی برده بودم. به آینده مبهم و تاریك خودم فكر می كردم و به افسردگی شدید مبتلا شده بودم. اما مادرم در كنار این همه بدبختی به من امیدواری می داد و در نهایت فداكاری قول داد با همین دماغ برایم زن بگیرد. بالاخره حرفش را عملی كرد و به خواستگاری دختر یك كارمند بازنشسته رفتیم.دختر وقتی چشمش به دماغم افتاد، غش كرد و بی هوش شد. كارمان به كلانتری محل كشید.
بعداز گذشت یك ماه پدرم، دوستش را در رو دربایستی قرارداد و به خواستگاری دخترش رفتیم. خانواده اش همه چیز رابه دختر واگذار كرده بودند. همه چیز به خوبی پیش رفت تااینكه عروس چای آورد، هر دو از خجالت سرمان پایین بود. هنگامی كه استكان چای را برداشتم، سرش را بلندكردتا نگاهم كند. به محض دیدن دماغم همانند جن زده ها وحشت كرد و دستانش را از سینی استیل ول كرد و چندین استكان چای روی سر و تنم ریخت. او از وحشت حاصل از دیدن دماغم جیغ می زد و من از سوزش و درد ناشی از ریختن چای روی تنم فریاد می كشیدم. جیغ و فریادمان مانند آواز اپرا با هم آمیخته شده و موسیقی زیبا، هماهنگ و موزونی را به نمایش گذاشته بود. عروس در حالی كه به شدت گریه می كرد، گفت:« حاضرم با یك معتاد زندگی كنم اما با این دماغ نه!! » مراسم به هم خورد و برگشتیم.
با ایستادن روبروی آینه حق را به او و دیگران دادم. من با این دماغ عمل شده، واقعاً زشت و وحشتناك شده بودم.در این شرایط، آرزویم كار كردن در معدن زغال سنگ تاپایان عمر بود كه به واسطه تاریكی اش دماغم دیده نشود. وضع بدتر شده بود تا جایی كه حتی اقوام و خویشاوندان گاه گاهی به ما سر می زدند، فرزندان زیر 10 سال خود را همراه نمی آوردند. این موضوع بدترین چیزی بود كه در آن روزها به خاطرش خیلی ناراحت بودم. دیگر طاقت این زندگی اسف بار را نداشتم. كم كم افكار منفی بر من چیره گشت. سه بار تصمیم به خودكشی گرفتم كه در هر كدام ناموفق بودم.
اولین بار سرطنابی را به گردن و سر دیگر آن را به شاخ های بزرگ از درخت وسط حیاط بستم. از بابت نشكستن شاخه خیالم راحت بود چرا كه وزنی معادل یك تن را تحمل می كرد. به امید مرگ خود را از درخت آویزان كردم اما چنان با شدت به زمین كوبیده شدم كه مدتها آثار كبودی روی تنم دیده می شد. طنابی كه كهنه به نظر نمی رسید، بریده بود. تعجب كردم و اندیشیدم كه اگر دماغم نرمال بود، طناب به زندگیم پایان می داد.
بار دوم وسط جاده با چشمهای بسته ایستاده بودم و كامیون بزرگ و باری به طرفم در حركت بود. برآورد كرده بودم تا ترمز بگیرد و آن را كنترل كند، كارم یكسره شده است. اما به چند متری ام كه رسید، بدون ترمز، موتورش به تپ تپ افتاد و خاموش شد و درجا میخ كوب گردید. از پیاده شدن راننده و لگد زدن به باك كامیون فهمیدم كه گازوئیل تمام كرده است.
بار سوم ازسلسله اقدامات خودكشی ام، این بود كه  از قبل آگاهی داشتم مقداری سم برای ضدعفونی كردن زیرزمین از دست حشرات موذی و مخصوصاً موش ها در خانه موجود است. با ساعتی گشتن، مقداری پودر سفید رنگ پیدا كردم و تا توانستم از آن خوردم كه كارم به اما و اگر نكشد و به این زندگی نكبت بار خاتمه دهم. تا سه روز منتظر مرگم بودم اما مرگ جایش را به شكم درد و بوی خمیر ترشیده و مانده در دهانم داد. سمی در كار نبود و در عوض نیم كیلو آرد خورده بودم.
این  روزها عبارت « گوریل متمدن » را كه بر روی دیوار سركوچه تنگ و باریكمان با خط خرچنگ قورباغه ای نوشته شده، مشاهده می كنم كه نویسنده آن در كمال وقاحت با درج  فلشی در زیر آن، سمت خانه ما را به همه یاد آور می شود. دیگر تصمیم گرفته ام كه در خانه بمانم و برای حفظ آبرو و جلوگیری از ترس و وحشت مردم، خصوصاً كودكان از خانه خارج نشوم.
این نامه را برای بسیاری از مجلات، روزنامه ها، ادارات، افراد سرشناس نوشته ام  بلكه كسی پیدا شود از طریق هر نوع كمكی از جمله درمان طبی، گیاهی، بومی و جراحی به من كمك كند. هزینه برایم مهم نیست و تنها هدفم خروج از این بدبختی و فلاكت است. بدبختی ام به جایی رسیده كه مجبورم  برای پست كردن این نامه ها شبانه از منزل خارج شوم !

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز, در ساعت | |
لورل و هاردی در گذر زمان (عکس)مطلب ارسالی ازآرین0874

لورل و هاردی در گذر زمان (عکس)

لورل و هاردی



لورل و هاردی



لورل و هاردی

 

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز, در ساعت | |
تیپ های مختلف بانوان در متروی تهرانمطلب ارسالی ازآرین0874

تیپ های مختلف بانوان در متروی تهران


31 اثر هنری دیجیتالی به روایتی طنزآمیز در مورد شخصیت های مختلف زنان و دختران ایرانی در مترو تهران که شما دوستان در ادامه این ایمیل خواهید دید کاریست از "الهام عطایی آذر" که در اوایل ما سپتامبر گذشته در نمایشگاهی تحت عنوان "ورود آقایان ممنوع" در تهران برگزار شده بود ...



عزیز خانوم

ورود آقایان ممنوع


کارمند

ورود آقایان ممنوع


دانشجوی دانشگاه شریف

ورود آقایان ممنوع


دیپلمه

ورود آقایان ممنوع


دودی

ورود آقایان ممنوع


مادر جان

ورود آقایان ممنوع


مژگان جون

ورود آقایان ممنوع


هنرمند

ورود آقایان ممنوع


برنزه

ورود آقایان ممنوع


جنگولک

ورود آقایان ممنوع


مجری

ورود آقایان ممنوع


فروشنده

ورود آقایان ممنوع


خریدار

ورود آقایان ممنوع


خفاش

ورود آقایان ممنوع


کیف قرمزی

ورود آقایان ممنوع


پشت کنکوری

ورود آقایان ممنوع


جیگر

ورود آقایان ممنوع


معلم

ورود آقایان ممنوع


مدل

ورود آقایان ممنوع


کپل

ورود آقایان ممنوع


پلنگی

 ورود آقایان ممنوع


مو قشنگ

 ورود آقایان ممنوع


تپل خنگ

 ورود آقایان ممنوع


بچه مدرسه ای

 ورود آقایان ممنوع


تر و تمیز

 ورود آقایان ممنوع


پیرزن

 ورود آقایان ممنوع


پر مشغله

 ورود آقایان ممنوع


نوجوان

 ورود آقایان ممنوع


دهاتی

 ورود آقایان ممنوع


روشنفکر

 ورود آقایان ممنوع


ورزشکار

 ورود آقایان ممنوع
 
 
[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز, در ساعت | |
زندگی اینترنتی چجوریه؟مطلب ارسالی ازآرین0874

ندگی اینترنتی چجوریه؟


زندگی اینترنتی یعنی اینکه :
 

۱- یهو نگاه میکنی می بینی خانوادت که ۳ نفر بیشتر نیستن ۵ خط موبایل دارن!
 

۲ – واسه همکارت ایمیل میفرستی، در حالیکه میز بغل دستی تو نشسته !
 

۳ – رابطت با اقوام و دوستانی که ایمیل ندارن کمتر و کمتر میشه تا به حد صفر برسه!
 

۴ – ماشینت رو جلوی در خونه پارک میکنی بعدش با موبایلت زنگ میزنی خونه که بیان کمک چیزایی رو که خریدی ببرن داخل !
 

۵ – هر آگهی تلویزیونی یه آدرس اینترنتی هم داره !
 

۶ – وقتی خونه رو بدون موبایلت ترک میکنی ، استرس همه وجودت رو میگیره و با سرعت برمیگردی که موبایلت رو برداری…، بدون توجه به اینکه حد اقل ۱۰ سال از عمرت رو بدون موبایل گذروندی !!!
 

۸ – صبحها قبل از خوردن صبحونه اولین کاری که میکنی سر زدن به اینترنت و چک کردن ایمیل و فیس بوکته !
 

۹ – الان در حالیکه این تاپیک رو میخونی، سرت رو تکون میدی و لبخند میزنی !
 

۱۰ – اینقدر سرگرم خوندن این تاپیک بودی که حتی متوجه نشدی این لیست شماره ۷ نداره !
 

۱۱ – الان دوباره برگشتی بالا که چک کنی شماره ۷ رو داشته یا نه !
 

۱۲ – من مطمئنم که اگه دوباره برگردی بالا حتماً شماره ۷ رو پیداش میکنی، بخاطر اینکه خوب بهش توجه نکردی !!
 

۱۳ – دوباره برمیگردی بالا ولی شماره ۷ رو پیدا نمیکنی…، خوب من شوخی کردم ولی نشون میده که تو به خودت هم اعتماد نداری و هرچی بقیه میگن باور میکنی.

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز , جمع دانشجویی, در ساعت | |
دختر بودن یعنی …. (طنز )مطلب ارسالی ازآرین0874

دختر بودن یعنی …. (طنز )

 

کاریکاتور دختر


دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن!
دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن!
دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی …
دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟!
دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت
دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن
دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار!
دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟!
دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟
دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی!
دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن!
دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه!دختر بودن یعنی ببخشید میشه جزوه تونو ببینم؟!
دختر بودن یعنی به به خانوم خوشگل….هزار ماشالااااااا…
دختر بودن یعنی برو تو ، دم در وای نستا!
دختر بودن یعنی لباست ۴ متر و نیم پارچه ببره!
دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس هم که گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم!
دختر بودن یعنی کجا داری میری؟!
دختر بودن یعنی تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم!
دختر بودن یعنی کی بود بهت زنگ زد؟! با کی حرف میزدی؟!
دختر بودن یعنی خیلی خودسر شدی!
دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن!

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز , جمع دانشجویی, در ساعت | |
درد و دل 2 تا سوسک گرسنه / کاریکاتورمطلب ارسالی ازآرین0874

ماهنامه خط خطی

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز, در ساعت | |
عکس تاریخی / شکلک درآوردن زنان قاجاری !!!مطلب ارسالی ازآرین0874

شکلک در آوردن زنان قاجار

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز, در ساعت | |
مواظب بچه ها باشید ( 3 تا جوک زیبا )مطلب ارسالی ازآرین0874

مواظب بچه ها باشید ( 3 تا جوک زیبا )

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.
معلم گفت: از نظر فيزيکى غيرممکن است که نهنگ بتواند يک آدم را ببلعد زيرا با وجود اینکه پستاندار عظيم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسيار کوچکى دارد.
دختر کوچک پرسيد: پس چطور حضرت يونس به وسيله يک نهنگ بلعيده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. اين از نظر فيزيکى غيرممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت يونس مى‌پرسم.
معلم گفت: اگر حضرت يونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسيد !!!

 



يک روز يک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد. ناگهان متوجه چند تار موى سفيد در بين موهاى مادرش شد.
از مادرش پرسيد: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفيده؟
مادرش گفت: هر وقت تو يک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوی، يکى از موهايم سفيد مى‌شود.
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهميدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفيد شده!

 



عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچه‌هاى کلاس عکس يادگارى بگيرد.معلم هم داشت همه بچه‌ها را تشويق مي‌کرد که دور هم جمع شوند.
معلم گفت: ببينيد چقدر قشنگه که سال‌ها بعد وقتى همه‌تون بزرگ شديد به اين عکس نگاه کنيد و بگوئيد : اين احمده، الان دکتره. يا اون مهرداده، الان وکيله. يکى از بچه‌ها از ته کلاس گفت: اين هم آقا معلمه، الان مرده !

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز, در ساعت | |
دعای شیطنت آمیز دختر 6ساله جایزه گرفتمطلب ارسالی ازآرین0874

دعای شیطنت آمیز دختر 6ساله جایزه گرفت

 

دختر بچه شیطون

 

روزنامه کیهان نوشت:

25 دعای برتر کودکان ایرانی از بین بیش از 25 هزار و 220 دعا انتخاب شدند.در اختتامیه «ششمین جشنواره دست های کوچک دعا» در تبریز که برای آن بیش از 25 هزار دعا ارسال شد و 710 دعا به مرحله داوری راه یافت، «هیرا اسفندیاری» 6 ساله از تبریز اول شد.
هیرای 6 ساله در دعای تحویل سال گفته بود: خدایا! من وقتی به دستشویی می روم با آب خیلی بازی می کنم و از ترس رئیس جمهور، دستانم را زیر آن می برم تا فکر کنند دستانم را می شویم. خدایا! مرا به خاطر این شیطونیام ببخش!

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز, در ساعت | |
فرق بچه های قدیم و جدیدمطلب ارسالی ازآرین0874

فرق بچه های قدیم و جدید

بچه های امروزی


بچه 9 ساله الان
کامپیوتر داره
اینتزنت داره

فیسبوک داره
توییتر داره
ایکس باکس داره
پی اس تری داره
آیفون داره
ویدیو سی دی داره
موبایل داره
آیپاد داره...

بچه 9 ساله زمان ما
دفتر نقاشی داشت
خمیر بازی داشت
دبرنا بازی میکرد با نخود و لوبیا
توپ دو لایه میکرد که حس توپ چهل تیکه بهش دست بده
گل یا پوچ، چشمک، شاه دزد وزیر، اسم فامیل، خر پلیس، هفت سنگ
دیگه فوق فوقش یه آتاری یا میکرو با کلی التماس براش میخریدن.

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز, در ساعت | |
برخورد با پسران سگ باز پایتخت / فتوکاتورمطلب ارسالی ازآرین0874

برخورد با صاحب سگ

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز, در ساعت | |
انشای دانش آموز کلاس دوم دبستانمطلب ارسالی ازآرین0874

انشای دانش آموز کلاس دوم دبستان

 

انشا دانش آموز


ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف میزنیم، بابایمان هم همینطور.
بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می شم همچین می زنمت که به خر بگی* زن دایی .
بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان خیلی گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد.
بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟

[+] نوشته شده توسط در برچسب:طنز, در ساعت | |
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
حمید مینایی
لينكستان
کاسیت
نماز
دنیای بی رحمان
عاشقترین مخلوق
homa jon
خبرگزاری باشگاه پرسپولیس
سیستان برای سومین بار...
از اون حرفا
فروشگاه اینترنتی
کسب و کار
love love love
MUSIC
بچه های خرم آبادی
خسته دل
کامپیوتر برای همه از مبتدی تا حرفه ای
کونگ فو توآ(هنر رزمی ملی ایران)
کانون فرهنگی حیدر کرار
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جمع دانشجویی.... و آدرس h151.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
پاسور طلا
خرید پرده اسکرین
قیمت تشک طبی سفت
کاشی رستوران

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , h151.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com

خرید و فروش دامنه